شنبه 30 بهمن 1389 قم
این هفته شیفت بعد از ظهری هستم بنابراین ساعت 30/12 به مدرسه رفتم. قصد داشتم نماز را با جماعت در نمازخانه مدرسه بخوانم ولی حاج آقا نیامده بود. پس خود نمازم را خواندم. امروز سه زنگ خانم ها یا از من پرسیدند یامن را پای تخته بردند. وقتی به خانه بازگشتم پدر و مادر مشغول پهن کردن فرش ها و جمع و جور کردن خانه و انباری بودند که با رسیدن من بعد از عوض کردن لباس های مدرسه به کمک آنها رفتم.